تحولات منطقه

۲۷ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۶:۵۰
کد خبر: ۱۰۹۶۳۰۸

جریان‌سازی سبک هنری استاد وظیفه امروز ماست

گفت‌وگو با دکتر بهمن نامور مطلق، رئیس پیشین فرهنگستان هنر درباره گرایش های هنری استاد فرشچیان

استاد محمود فرشچیان از بزرگ‌ترین میراث‌داران هنر ایران بود که حضورش در روزگار ما، به‌ویژه برای هنرمندان نقاش، توفیقی تکرارنشدنی به شمار می‌رود.

جریان‌سازی سبک هنری استاد  وظیفه امروز ماست
زمان مطالعه: ۱۱ دقیقه

هنرمندی که نه فقط آثارش بلکه رفتار و سلوک فردی‌اش زبانزد عام و خاص بود. نقاش و نگارگری که آوازه‌اش، مرزهای ایران را درنوردید و شهرتی جهانی یافت تا جایی که یونسکو از او به عنوان نمادی از هنر ماندگار ایران یاد می‌کند. هنرمندی که هشت دهه از زندگی‌اش را صرف خلق اثر نقاشی‌هایی با مضامین ایرانی اسلامی کرد و نه تنها میراثدار مکاتب نگارگری ایرانی بود که خود نیز خالق سبک منحصر به فردی در این هنر شد که می‌تواند به مکتبی جریان‌ساز در تاریخ هنر ایران تبدیل شود.
درباره گرایش و نگرش هنری استاد فرشچیان و دلیل ماندگاری آثار ایشان با دکتر بهمن نامور مطلق، رئیس پیشین فرهنگستان هنر، پژوهشگر هنر و مسئول تأسیس دانشگاه هنرهای اسلامی ‌ایرانی استاد فرشچیان گفت‌وگو کردیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

در آغاز نگاهی بر گرایش و نگرش هنری استاد در آثارشان داشته باشید، نگاه ایشان به هنر نقاشی ایرانی چطور شکل گرفت و تربیت شد؟

استاد فرشچیان از کودکی در یک بافت و گفتمان مرتبط با هنر تربیت شدند. در اصفهان آن دوره به ویژه دوره نوجوانی استاد، همه جا تجلی هنر بود و مردم این شهر در فضای هنر زندگی می‌کردند یعنی در همه جا، گفتمان و بافت هنری وجود داشت. وقتی در شهر راه می‌رفتند، آثار نفیس هنری را می‌دیدند و چشم و گوش و اندیشه‌شان به شکلی زیبایی‌شناسانه و هنرمندانه تربیت می‌شد. موسیقی اصفهان، معماری اصفهان و صنایع دستی اصفهان بافتی را به وجود آورده بود که مردم اصفهان را هنرمند تربیت می‌کرد. می‌توان گفت آن زمان معدود اصفهانی ای بوده که هنرمند نباشد و به نوعی همه دستی بر آتش هنر داشتند.
حالا اگر کسی علاوه بر این بافت، در درونش هم میلی به هنر وجود داشت می‌توانست آدم ویژه‌ای شود و استاد فرشچیان یکی از این افراد بود یعنی علاوه بر اینکه در یک بافت هنری زندگی می‌کرد و تربیت خانوادگی، اجتماعی و هنری هم داشت، میل عمیقی به هنر هم در درونش بود مانند استاد امیرهوشنگ جزی‌زاده از هنرمندان بزرگ این روزگار که خداوند نگهدارشان باشد و همدوره استاد فرشچیان بودند.
ایشان برای من تعریف می‌کرد وقتی بچه بوده در مسیر رفتن به مدرسه، به مسجد شیخ لطف‌الله که می‌رسیده، چنان محو تماشای این بنا می‌شده که مدرسه رفتن را از یاد می‌برده و تا به خودش می‌آمده، دیر به مدرسه می‌رسیده است.
این هنرمندان در چنین شرایطی بزرگ شدند. ضمن اینکه مشوق‌هایی هم داشتند یعنی خانواده همراهیشان می‌کرد. آن دوران چون اینترنت و رسانه‌های جمعی به این گستردگی وجود نداشت، مردم تمرکز بیشتری داشتند و دقت خوبی روی کارهایشان می‌کردند.
در چنین شرایط آماده‌ای، آدم‌های مستعد فضای بروز استعدادهایشان را می‌یابند. البته آقای فرشچیان استادان خوبی هم داشتند به ویژه زمانی که وارد هنرستان اصفهان می‌شوند استادان کم‌نظیری در حوزه فرش، صنایع دستی، نگارگری، خوشنویسی، قلم‌کاری و... داشتند.
آموزش‌های این استادان موجب شده بود فرشچیان ذهن بینارشته‌ای پیدا کند و نسبت به بقیه برجسته‌تر شود چون هم کشش درونی به هنر داشت و هم گشودگی بینازمانی و بینافرهنگی.
گشودگی بینازمانی یعنی اینکه او فهمیده بود نمی‌تواند کار نگارگری اصیلی انجام دهد مگر اینکه با مکاتب پیشین ارتباط برقرار کند، از این رو مکاتب پیشین را مطالعه می‌کرد و سعی داشت مثنی‌سازی کند یعنی آن‌ها را بازتولید می‌کرد مثل مکتب اصفهان که در قلم‌گیری‌هایش تأثیر داشت، یا تأثیر مکتب تبریز بر رنگ‌آمیزی آثارش، یا مکتب هرات که بر هندسه نگارگری‌اش اثرگذار بود بنابراین از هر مکتبی، خوشه‌ای چید که نه مکتب تبریز بود، نه مکتب اصفهان و نه مکتب هرات بلکه سبک جدیدی با تلفیقی متناسب با زمان.
استاد فرشچیان این گشودگی را رها نکرد و با سفر به اروپا سعی کرد از خوشه‌های هنر غربی هم بچیند و از جزئیات و انواع سبک‌های هنری آنجا هم بهره ببرد. ایشان در نهایت به تلفیقی رسید که اصالتش از فرهنگ ایرانی می‌آمد اما بی‌نصیب از تجربه‌های جهانی هم نبود و همواره اذعان داشتند که در سفر به اروپا سعی کرده‌اند با شناسایی خوبی‌های هنر غربی، از آن بهره ببرند اما کماکان اصل زیباشناختی آثارشان، ایرانی بود. در واقع ایشان به جای اینکه در آن‌ها حل شوند، بقیه را در خودشان حل کردند و آنچه را بدست آوردند، از آن خودسازی کردند.
استاد به خاطر این گشودگی بینازمانی در ارتباط با مکاتب گذشته و چه در حوزه بینافرهنگی در ارتباط با فرهنگ‌های دیگر، توانست به صورت‌بندی تازه‌ای برسد که نتیجه آن مسحورکننده و لذت‌بخش بود، چه برای مخاطب ایرانی و چه بیننده خارجی چون ایشان توانست زبان زیبایی‌شناسی جهانی را دریافت کند و از این زبان برای تولید آثار هنری بهره ببرد. به همین جهت، کمتر اثری را مانند آثار استاد فرشچیان می‌توان به عنوان نماینده زیبایی‌شناسی و نقاشی ایرانی به خارجی‌ها نشان داد که از تماشایش لذت ببرند.
مثلاً برخی نقاشان معاصر، ایرادهایی در پیکره‌بندی آثارشان داشتند اما آقای فرشچیان مصون از این ماجرا و پیکره آثارش بسیار زیبا و دلکش بودند.

مضامینی که استاد در آثارشان کار می‌کردند نیز از وجوه تمایز ایشان با دیگر هنرمندان معاصر بود؟

همین طور است، یکی از ویژگی‌های جذاب در آثار ایشان، مضامینی بود که کار می‌کردند. ایشان به مضامین عمیق انسانی و کهن‌الگوهای انسانی می‌پرداختند یعنی مضامینی که برای همه بشریت، مشترک است مثل رهایی، ایمان، فداکاری، مادرانگی و پدرانگی.
تماشاگران آثار استاد بدون اینکه متوجه شوند این مضامین را در وجودشان حس می‌کردند. از تابلو نقاشی حضرت علی(ع) ایشان که قابی از یتیم‌نوازی امیرالمؤمنین(ع) است مخاطب حس حمایت پدرانگی را درک می‌کند یا در تابلو عصر عاشورا، حزن عمیقی وجود دارد که غیرمسلمانان و کسانی که با واقعه عاشورا هم آشنا نیستند، با تماشای این تابلو حس غم می‌گیرند.
در تابلو نبرد رستم با اژدها، بیننده نبرد خیر و شر را می‌بیند و او را در دوراهی انتخاب قرار می‌دهد اینکه آیا اهل نبرد با شر درون است یا نه!
به نظرم این خیلی مهم است، ایشان علاوه بر تعالی زیبایی‌شناسی، سبک‌شناسی و ترکیب‌بندی فرم، به مضامین عمیق انسانی هم رسیده بودند. استاد با درک درستی از مضامین عمیق انسانی، برای خودشان مراقبه‌ها و زهدهایی هم داشتند.
من با ایشان در ارتباط بودم و می‌دیدم چقدر خضوع دارند. ایشان هر وقت به ایران می‌آمدند با هم ملاقات می‌کردیم، با اینکه در اوج تعالی هنری قرار داشتند اما وقتی به مجلسی می‌رسیدند پایین‌ترین مکان را انتخاب می‌کردند و می‌نشستند. همه ما معذب می‌شدیم که چرا استاد اینجا نشسته‌اند و سعی می‌کردیم در جایی پایین‌تر از ایشان بنشینیم. این خضوع و خشوع استاد و معنویتشان سبب می‌شد آثاری را خلق کنند که در وجود ما نفوذ کند. گاهی هم با قدرت و صلابت می‌گفتند من هنرمند خوبی هستم و درست هم بود. این خضوع در عرصه‌های معنوی بروز می‌یافت ولی وقتی به حوزه‌های تخصصی می‌رسید، جایگاه خودشان را می‌دانستند و ادعای هنری داشتند. این طور نبود که فقط یک آدم زاهد باشند؛ می‌دانستند که کجا تواضع به خرج دهند و کجا رقابت کنند. این تربیت، مراقبه و کوشش کم‌نظیر استاد پس از نماز صبح شروع می‌شد و ایشان در طول روز با وضو تا دیروقت کار می‌کردند.
یکی دیگر از محاسن آقای فرشچیان این بود که با همه پیوند برقرار می‌کردند. می‌دیدم که با دانشجویان کارشناسی با حوصله صحبت می‌کردند، آثارشان را می‌دیدند و وقت می‌گذاشتند. اگر آدم قلندری هم نزد ایشان می‌آمد، آثار این افراد را هم با حوصله بررسی و نقد می‌کردند. آدمی بودند اهل شنیدن و حرف گوش کردن. بنده و عده‌ای از هنرمندان با آیت‌الله العظمی جوادی آملی جلساتی درباره هنر داشتیم و گفت‌وگو می‌کردیم. یک بار ایشان گفت چه خوب می‌شود که آقای فرشچیان دست به قلم ببرند و سیمرغ را به تصویر بکشند.
من به استاد فرشچیان گفتم آیت‌الله العظمی جوادی آملی که به شما علاقه و ارادت زیادی دارند چنین درخواستی داشته‌اند ایشان گفت حتماً روی موضوع کار می‌کنم. استاد هم آیت‌الله العظمی جوادی آملی را بسیار دوست می‌داشتند و گاهی دیدارهایی با هم داشتند. دو سال بعد آقای فرشچیان به من گفتند این اثر را تمام کردم.
این فقط یک خلق اثر نبود بلکه گفت‌وگو میان دو عالم در عرصه هنر و عرفان بود. ما نیاز به این پیوندها داریم و اگر این گفت‌وگوها صورت بگیرد، شکاف‌ها برطرف می‌شود و استعدادها و ظرفیت‌های درونی که هنر یکی از این بسترهاست، در عرصه‌های دیگر هم شکوفا می‌شود.

آیا استاد فرشچیان بنیان‌گذار مکتب خودشان در نقاشی ایرانی بودند؟

وقتی صحبت از مکتب می‌شود یعنی باید به جریان بزرگی تبدیل شود و کسانی که با این سبک و سیاق کار می‌کنند باید در بازه زمانی طولانی‌مدت و تعداد کثیری باشند که شاهد جریان‌سازی شویم. الان نمی‌توان چنین ادعایی درباره مکتب فرشچیان داشت. می‌توان گفت ایشان سبک تازه‌ای را خلق کرد و عده زیادی هم دارند این سبک را کار می‌کنند. باید زمان بیشتری بگذرد و مقداری فاصله بگیریم تا ببینیم سبک آقای فرشچیان تبدیل به مکتب شده است یا نه. مکتب بسیار گسترده‌تر از سبک است.
یک نفر می‌تواند سبک خودش را داشته باشد و این سبک از خودش فراتر برود و توسط عده‌ای هم دنبال شود ولی وقتی درباره مکتب صحبت می‌کنیم، فراگیری و گستردگی در آن بسیار مهم است. برای اینکه ببینیم سبک استاد فرشچیان به مکتب این دوره تبدیل شده است باید منتظر گذر زمان و میزان فراگیری آن بود تا قضاوت عجولانه و شورانگیزی نشود و قضاوت تحلیلی و علمی در این باره شود.

نگارگری ایرانی پیش و پس از استاد فرشچیان چه مسیری را طی کرد و آیا ایشان بر احیای هنر نگارگری، اثر مشهودی گذاشته است؟

مطمئناً استاد فرشچیان جهان نگارگری را به پیش و پس از خودشان تقسیم کرده‌اند و در این شکی نیست اما استاد فرشچیان تنها نبودند بلکه هنرمندان دیگری هم بودند که بایستی از آن‌ها هم یاد شود. استاد آقامیری، استاد تجویدی و استاد تاکستانی هم سبک‌های دیگری در نقاشی ایرانی دارند و همه این افراد میوه‌های عصر جدید ما در حوزه نگارگری هستند اما بارزترین و برجسته‌ترین هنرمندی که آثارش با فاصله زیادی مورد استقبال جهانیان قرار گرفته، استاد فرشچیان است. ایشان تأثیر شگرف‌تری در نگارگری ما دارند و این تأثیر از مرزهای ایران عبور کرده و بسیاری را در خارج از ایران تحت تأثیر قرار داده است. این ماه بزرگ نگارگری عصر امروز، در کنارش ستاره‌های درخشانی هم دارد که تاریخ درباره آن‌ها قضاوت خواهد کرد؛ اینکه کدام سبک در آینده بیشتر تکرار می‌شود و شاگردانی گرد آن جمع می‌شوند. کار مکتب و سبک، مثل نقاشی است یعنی اگر خیلی جلو باشیم تمامیت آن را به خوبی نمی‌توانیم درک کنیم باید مقداری فاصله بگیریم و دور شویم تا بتوانیم تحلیل مناسبی داشته باشیم.
استاد فرشچیان حتماً تأثیر شگرفی بر تاریخ نگارگری ایران داشتند اما اینکه این تأثیرگذاری در حد یک مکتب یا جریان بزرگ شده، باید منتظر زمان باشیم تا ببینیم پس از وفات ایشان، چه اتفاقی در نگارگری ایران می‌افتد. آیا اثرات ایشان مانند درخشش ستاره دنباله‌دار و موقتی است یا مثل ماه، پایدار است؛ چرا که این ماندگاری موجب شکل‌گیری مکتب و جریان هنری می‌شود.

اگر این مکتب قرار باشد جریان‌سازی‌اش را نشان دهد باید دنبال‌کنندگانی داشته باشد، به نظر شما سبک هنری استاد چطور می‌تواند جریان‌ساز شود؟

این جریان‌سازی به بازماندگان استاد بستگی دارد و فقط مربوط به نقش استاد نیست چون ایشان کار خودشان را به بهترین شکل ممکن انجام داده‌اند. حالا نوبت نهادهای مردمی و هنری است که این سبک را به یک جریان بزرگ هنری تبدیل کنند. به نظرم لازم است بنیاد استاد فرشچیان راه‌اندازی و سالانه جشنواره‌هایی برگزار شود تا راه هنری استاد ادامه یابد.
در طرف دیگر باید منتقدان را تشویق کرد درباره کارهای ایشان کارهای علمی انجام دهند و درباره زاویه‌های پنهان، نمادها، هندسه، رنگ‌ها و قلم‌گیری‌های آثار استاد، مقاله بنویسند تا هنرجویان جوان با عمق آثار فرشچیان آشنا شوند.
به باور من استاد برای تبدیل شدن سبکشان به یک جریان هنری، کار خودشان را کردند، حالا نوبت ماست. یکسری فعالیت‌ها را نهادهای دولتی و غیردولتی باید انجام دهند مثلاً آستان قدس رضوی می‌تواند کارهای خوبی برای استاد انجام دهد چون ایشان تمام آثار مذهبی خودشان را به موزه آستان قدس رضوی اهدا کرده‌اند و خوب است سالانه به نام ایشان یک جایزه نقاشی معنوی و قدسی برگزار شود. نهادهای دیگر هم به جنبه‌های حماسی و ملی آثار استاد توجه کنند تا این گفتمان‌سازی و جریان‌سازی درباره سبک استاد فرشچیان ادامه یابد.
بسیاری از کشورها، هنرمندانی دارند که در حد و اندازه آقای فرشچیان نبوده‌اند اما از آن‌ها یک جریان بزرگ ساخته‌اند ولی ما از افراد بی‌نظیری چون ایشان که در زمان حیاتشان مورد ستایش جهانیان بودند آن قدر بهره نبردیم که سبکشان تبدیل به جریان شود. این رویدادسازی‌ها نیاز به روش و ساختار مشخصی دارد که اگر به دست افراد آگاه و متخصص برسد می‌دانند چطور سبک استاد را تبدیل به مکتب و جریان کنند. به نظرم آثار استاد بایستی در دیگر هنرها مانند قلم‌زنی و سوخته‌نگاری هم توزیع شود؛ این اتفاق برای تابلو عصر عاشورا رخ داده و این اثر در هنرهای متعدد تکثیر می‌شود ولی اگر این رویه روشمند باشد می‌تواند به جریان‌سازی ساختارمندی تبدیل شود مثلاً آستان قدس رضوی می‌تواند از تابلو ضامن آهو در صنایع دستی که سوغاتی زائران است، بهره ببرد.
امیدوارم بنیادی برای ایشان راه‌اندازی شده تا درباره این مسائل تدبیر شود. نهادهای مختلف همچون آستان قدس رضوی، مجتمع استاد فرشچیان در اصفهان و دانشگاه استاد فرشچیان در تهران با هم‌اندیشی در کنار هم می‌توانند یک گفتمان واحد را بسازند.

به نظر شما سرچشمه‌های محتوایی آثار استاد از چه منابعی نشأت می‌گیرد؟

سرچشمه بخش حکمی ایشان پیش از هر چیزی، فرهنگ ایرانی اسلامی است. ایشان از یک سو قرآن می‌خواندند و با کلام الهی انس داشتند از سوی دیگر شاهنامه می‌خواندند و با اشعار حافظ و سعدی هم عجین بودند.
به نظرم نخستین سرچشمه‌ها همین‌هاست. از سوی دیگر با مسائل روز دنیا هم آشنا بودند و می‌دانستند دغدغه و مسئله انسان امروز چیست و سعی می‌کردند به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به این‌ها بپردازند. ضمن اینکه مهم‌ترین عناصری که در آثارشان به تصویر کشیده می‌شد، عناصر کهن‌الگویی بود.
کهن‌الگو یعنی تصاویری که مثل فطرت انسان در وجود همه انسان‌ها به ودیعه گذاشته شده است به همین خاطر غیرایرانی‌ها هم با آثار ایشان ارتباط برقرار می‌کنند چون در عمق وجودشان، این مضامین وجود دارد.
به نظرم یکی از ویژگی‌های مهم استاد فرشچیان این بود که توانستند پیوند متناسب و مطلوبی میان ایران و اسلام در اندیشه و آثارشان به وجود بیاورند. این طور نبود که به یک طرف غش کنند بلکه به معنای واقعی کلمه یک مسلمان ایرانی بودند و به دلیل این تناسب، عاری از این افراط و تفریط بودند. این مهم از ویژگی‌های اصلی استاد و سرچشمه تفکر، معنویت و تصاویر بنیادین ایشان بود.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha